خانواده مرا طرد کردند ولی خدا مرا پذیرفت

وقتی بچه بودم سنگسار یک زن رو دیدم و همونجا برام سوال بود که چرا آدمهای دیگه یک زن رو با سنگ

می‌زنند تا بمیره? بزرگتر شدم خواهرم رو از دست دادم زمانیکه خواهرم رو به خاطر بیماری از دست دادم مجبور شذم ایران رو ترک کنم رفتم هندوستان و از اونجا به آفریقا رفتم برای کار

به خاطر مشکلات و غم و ناراحتی درگیر مداد مخدر شدم. در آفریقا دوستی داشتم که اونهم زندگی خوبی نداشت ولی شاد بود. آرامش داشت. همیشه برام سوال بود که چرا من اینطوری نیستم.? تا یک روز با من صحبت کرد و با همسرش برام دعا کرد درون من آرام‌ش اومد به خدا گفتم اگر مسیح تو واقعی هستی من رو و زندگی من رو عوض کن.

تبدیل کن آزاد کن از اعتیاد می خوام آدم خوبی باشم

راه های ارتباط با بفرمایید چای