از حافظ تا مسیح
کند پیدا خدا درباره را خودش های سوال جواب بود نتوانسته او ولی بودند مذهبی سعید مادری خانواده اینکه با. نبود کند، آرام را او قلب که پاسخی هم آنجا ولی آورد می رو عرفان و حافظ به ها دایی از یکی پیشنهاد با جوانی در
شد تجارت و کار مشغول حسابی همسرش، با او ازداوج از بعد. کرد، مسیح کلام شنیدن به دعوت نیز را سعید طریق این از و بود شده اشنا مسیحیان با بود مدتی سعید همسر کرد می مقاومت او دعوت و همسرش برابر در سعید ولی.
بیش دروغی هم مسیحیت که ندک ثابت خود همسر به و کند بحث او با تا کرد دعوت منزل به را مسیحی دوستان از یکی روز یکنیست. و کرد دعا بود، تنها خانه در سعید که روز یک دعا، و کلام مطالعه و آنها منزل به مسیحی دوست آمد و رفت جلسه چند از بعد آرامی شما به من و گرانباران تمام ای من نزد بیایید میگفت: که شد مواجه ای آیه با و کرد باز بود گرفته آنها از را انجیلی کتاببخشید خواهم. آگاهی من زندگی و قلب از تو من، خدای میگفت سعید:
میکردم حس خودم کنار را خدا حضور روز اون کردممی صحبت او با و میکردم گریه ساعت دو یافتم نجات و سپردم مسیح عیسی به را خودم زندگی و قلب و کردیم دعا مسیحی دوست همان با بعدها.